هیـــــــشکی منــــو دوســـ نـــداره

هیـــــــشکی منــــو دوســـ نـــداره

هوا سنگین بود
آسمان بارانش گرفته بود
ودخترکی خیس از بی سرپناهی آهسته میگفت:
خدایا گریه نکن, درست میشه

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |


 

یاد آن روزی که یاری داشتیم...


 

 

این چنین خوار نبودیم اعتباری داشتیم...


 

 

ای که مارا...


 

 

در زمستان دیده ای با پشت خم..


 

این زمستان را نبین ماهم بهاری داشتیم....

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

تنهایی را دوست دارم زیرا بی وفا نیست ... 

تنهایی را دوست دارم زیرا عشق دروغی در آن نیست ...

تنهایی را دوست دام زیرا تجربه کردم ... 

تنهایی را دوست دارم زیرا خداوند هم تنهاست ...

تنهایی را دوست دارم زیرا.... 

در کلبه تنهایی هایم در انتظار خواهم گریست

و انتظار کشیدنم را پنهان خواهم کرد...

 


نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

داشتنت حقیقتاً رؤیای قشنگی بود.

اما واقعیتش

نه ثانیه ای خوشی داشت

نه خاطره ای مرور کردنی،

و نه هیچ چیز دیگر!

فقط درد داشت...
 
 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

مراقب باش....

دست روزگار هل میدت....

ولی قرار نیست تو بیفتی....

اگه بی تاب نباشی و خودتو به آسمون گره زده باشی اوج میگیری....

به همین سادگی...

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |

 

وقتی که دیگر نبود من به بودنش نیازمند شدم، وقتی که دیگر رفت من به انتظارآمدنش نشستم، وقتی که دیگر نمی توانست مرا دوست داشته باشد من او را دوست داشتم، وقتی که او تمام کرد من شروع کردم ، وقتی او تمام شد من آغاز شدم وچه سخت است تنها شدن!

 

 

نوشته شده در برچسب:,ساعت توسط analia| |


Power By: LoxBlog.Com